دكتر بهمن پارسا، پس از سي و سه سال از آلمان به ايران برمي گردد. با يكي از دوستان قديمي پدرش (پيرمردي به نام قناتي) و راننده بيمارستان،بهرامي به زادگاهشان (بم) مي روند. دكتر پارسا در پي عشق گمشده اش مينا، در بم مي گردد و رابطه اش تدريجاً با قناتي و بهرامي عميق تر مي شود.
براي نمايش ادامه اين مطلب بايد عضو شويد !
اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !