حمید جوانی که با مادر بزرگش تنها زندگی می کند با اصرار مادر بزرگ سعی می کند برای ازدواج با همسر دلخواهش نگاه مثبت تری به آدمهای دور و بر خود داشته باشد ک او که وارث ثروت کلانی بوده و نیز مدیر عامل یک شرکت ساختمانی است به خانمی که جهت نظافت به شرکت آمده است علاقمند می شود و تصمیم به ازدواج با او می گیردو...
براي نمايش ادامه اين مطلب بايد عضو شويد !
اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !